دلنوشتههای بهنام زرگررامهرمزی:
این آغازشناسنامهی اِسپرم مهاجرواَسیریک درمیلیون من است، که به دنیای آدمها مهاجرت کرده ام و درگوشهای از کُرهی خاکی پناهنده شده ام، تا میان آنها زندگی کنم وآرام روشن شوم،اما برایم در کتاب بی قانونیشان پاپوش قانونی ساختندوتنهادیدگانم شاهد بی زبان محکمهای بود که با
کاغذی، پایان روشنایم رادادند و با شناسنامهای از جنس سنگ به زادگاه ملکوتی خوددیپورتم کردند.../۱۵۸
